حرف های دلنشین من و تو

وقتی از همه دنیــــا ناراحتم
فقط با فكــــــر كردن به تو آروم می شم

اما وقتی تو ناراحتـــــم می كنی
همه ی دنیا هم نمـــــــی تونه آرومم كنه . . .

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 21:31 ] [ مرتضاااااااا ]
[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 20:25 ] [ مرتضاااااااا ]

 

یک پسردانشجو، عاشق دختر همکلاسیش بود بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
اما دختر خانوم عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان
.از پسر (عاشقه)یک جزوه قرض گرفت.

و موقع دادن جزوه به پسره داخلش نوشت.

" من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.

.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.

چهار سال روزگار  گذشت و هر دو فارغ التحصیل
شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.

نتیجه اخلاقی این ماجرا..
.
.
.
.
..
.
.

پسرهای هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!!

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 18:5 ] [ مرتضاااااااا ]

 

 

فرصت های زندگی رادریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدرمحدود  است ...

 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 13:26 ] [ مرتضاااااااا ]

 

  

  بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب.  روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی که به دیوار کوفته بود رفته رفته کمتر شد. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد.

بالأخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء هر روزی که عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده است را از دیوار بیرون بکشد.

روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر کرد و گفت: « دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل می کوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یک زخم فیزکی به همان بدی یک زخم شفاهی است.

 

 

 

 (( در هنگام عصبانیت مواظب سخن گفتن و کارای خود باشیم))

 

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 12:6 ] [ مرتضاااااااا ]

[ پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, ] [ 10:25 ] [ مرتضاااااااا ]
[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 17:58 ] [ مرتضاااااااا ]

 

دلم برات تنگ شده….. اما من… من میتونم این دوری رو تحمل کنم…

 

به فاصله ها فکر نمیکنم …… میدونی چرا؟؟ آخه … جای نگاهت رو نگاهم مونده ….

 

هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم…. رد احساست روی دلم جا مونده …

 

میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم ….. چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن….

 

حالا چطور بگم تنهام؟؟ چطور بگم تو نیستی؟؟ چطور بگم با من نیستی؟؟ آره! خودت

 

میدونی…. میدونی که همیشه با منی …. میدونی که تو ، توی لحظه لحظه های من جاری

 

هستی…. آخه تو ، توی قلب منی… آره ! تو قلب من….

 

برای همینه که همیشه با منی… برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی… برای

 

همینه که میتونم دوریت رو تحمل کنم… آخه هر وقت دلم برات تنگ میشه… هر وقت حس

 

میکنم دیگه طاقت ندارم…. دیگه نمیتونم تحمل کنم… دستامو میذارم رو عکسات  و یه نفس

 

عمیق میکشم…. دستامو که بو میکنم مست میشم… مست از عطرت !!

 

صدای مهربونت رو میشنوم … و آخر همه ی اینها به یه چیز میرسم…..!

 

به  تو….. آره… به تو !! اونوقت دلتنگیم بر طرف میشه… اونوقت تو رو نزدیکتر از

 

همیشه حس میکنم…. اونوقت دیگه تنها نیستم حالا من این تنهایی رو خیلی خیلی دوسش

 

دارم..  به این تنهایی دل بستم… حالا میدونم که این تنهایی خالی نیست… پر از یاد عشقه..

 

پر از اشکهای گرم عاشقونه ... پر از یاد تو !!

 

 

[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 13:33 ] [ مرتضاااااااا ]

بیا کلاغ پر بازی کنیم !

کی پر؟

روز بی تو بودن پر!

فکر بی تو بودن پر!

دوست داشتن غیر از تو پر!

عشق کسی جز تو پر!

همه چی پر!

فقط تو نپر !

[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 13:18 ] [ مرتضاااااااا ]

 

[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 12:23 ] [ مرتضاااااااا ]

شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های ‌مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف ‌تری ببینیم.

 

[ چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ] [ 12:23 ] [ مرتضاااااااا ]

 

معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با دیگری است

معذرت خواهی یعنی؛ اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره ....

 

[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 16:57 ] [ مرتضاااااااا ]

[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 14:5 ] [ مرتضاااااااا ]

 

[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 11:24 ] [ مرتضاااااااا ]

 

 

آمدی ، چه صادقانه آمدی ، مرا عاشق کردی...

آمدی ، چه عاشقانه آمدی ، مرا دیوانه کردی....

چه زیباآمدی ولحظه های پرازغم زندگی ام را عاشقانه کردی!

سخته بدون تو زندگی رو سپری کردن.....

[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 10:54 ] [ مرتضاااااااا ]

سلام عزیز دلم / خوبم  ولی خیلی دلم برات تنگ شده  خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی

قرار شده از اینجا از حال خودم باخبرت کنم  براا همین هر روز صبح و بعد از ظهر برات پیام میزارم

امروز مثل همیشه که کنارم بودی نیستم  اصلا انرژی کارا رو ندارم  و نمیتونم درست کارامو انجام بدم

خیلی حیلی دوسسسسسسسسسسسسست  دارم  عزیز خودمی 

خدا کنه هر چه زودتر این روزها تموم بشه اخه خیلی سخته  و نمیشه

دوستت دارم

[ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ] [ 10:44 ] [ مرتضاااااااا ]

 

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است.

نه در آن بالاها

مهربان، خوب، قشنگ.........چهره اش نورانیست.

گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من،

ساده تر از سخن ساده من

او مرا می فهمد،                                                     او مرا می خواند،                                                           او مرا می خواهد،                                                       او همه درد مرا می داند.

[ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, ] [ 11:9 ] [ مرتضاااااااا ]

 

چرا بغل کردن حس خوبی به آدم میده ؟ چون در سمت راست بدن قلب وجود نداره و اونجا خالیه ولی وقتی کسی رو که دوست داری  بغلش میکنی قلبش اون جای خالی رو پر میکنه و انگار تو صاحب دوتا قلب شدی!

 

یادمان باشد تا زنده ایم در برابر کسی که به خود علاقه مندش کردیم مسئولیم !!

  

آدمها وقتی بزرگ میشن دیگه با مداد  نمی نویسن چون یاد میگیرند هر اشتباهی پاک نمیشه!!!

  

 هر که درکش بیش ،دردش بیشتر ...!

  

چه آغوشی  باشد که میلی به آن نداری .

 چه آغوشی که آرزویت  باشد و در دستت نباشد.

در هر دو حال تنهایی ......

 

از کسی که دلش گرفته ،نپرسید چرا؟

آدما وقتی نمی تونن دلیل ،ناراحتیشون  رو بیان کنن،دلشون می گیره !!!

 

 همه چیز با تو شروع  شد ! اما هیچ چیز بدون  تو تمام نمی شود حتی همین دلتنگی های من !

 

 

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, ] [ 20:38 ] [ مرتضاااااااا ]

فراموش کردنت  برام مثل خوردن آبه  که میپره تو  گلو و سال ها به سرفه میندازتم.

 

قدیما میگن واسه کسی بمیر که واست تب کنه

ولی من  دوست ندارم  من برات میمیرم ولی تو تب نکن  .......

 

 

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, ] [ 18:16 ] [ مرتضاااااااا ]

 وقتی کسی رو دوس داری ، حاضری جون فداش کنی!!! 

حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی !

 به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی

 رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی

 وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه

 قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی

 حاضری هرجا که بری به خاطرش گریه کنی

 بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی

 حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی

 رو دست مجنون بزنی ، با غصه ها ، همخونه شی

[ شنبه 3 تير 1391برچسب:, ] [ 18:27 ] [ مرتضاااااااا ]
صفحه قبل 1 ... 52 53 54 55 56 ... 58 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم که مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گیرد. چهار چيز است که قابل بازيابي نيست سنگ پس از پرتاب شدن، سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن.